روز خود را به شب میسپارد و من غرق در تکرار خسته کنندهای از روزمرگیهایم چشم به کتابخانه دوخته بودم. کودکیهایم در میان تصاویر رنگارنگی از کتابهای دوست داشتنی و کتابخوانی گذشته بود. آن زمان عاشق داستانهای رنگارنگی بودم که دوستان جالبی برایم به ارمغان میآوردند. اما وقتی به مدرسه رفتم فهمیدم کتابها هم میتوانند بدجنس باشند! کم کم در گیر و دار مشکلات زندگی، کتابها را به فراموشخانه ذهن سپرده و با آمدن اینترنت و شبکههای اجتماعی غرق دنیایی تازه شدم.
سفر به جهانی دیگر با کتابخوانی
امروز اما دلم نمیخواهد داستان گذرایی بشنوم. کاش میشد به جهانی دیگر سفر کرد… زمان زیادی گذشته بود و من به غیر از کتابهای درسی هیچ کتابی نخوانده بودم! به سمت کتابخانه رفتم تا کتابی را انتخاب کنم؛ اما اگر نتوانم آن را به انتها برسانم چه؟ زمان زیادی برای خواندن ندارم. به زودی باید به ملاقات دوستم بروم. کتابی که چشمم را گرفته همانی است که فیلم مشهوری هم بر مبنای آن ساخته شده! آن را میخوانم و بعد فیلمش را میبینم.
کتاب را در دستانم گرفته و آن را بررسی کردم. گروه سنی نوجوانان! خیلی وقت است که نوجوانی را پشت سر گذاشتهام… خواستم کتاب را به جای اولش بازگردانم که خلاصه داستان مرا جذب کرد. همان فضای مورد علاقهام بود. ماجراهای هیجانانگیزی از همان صفحه نخست مرا با خود میکشاند. متوجه ساعت نبودم و زمانی به خود آمدم که نمیخواستم کتاب را رها کرده و به ملاقات دوستم بروم. دنیای کتاب به اندازهای جذاب بود که رها کردن آن غیرمنطقی به نظر میرسید. به زحمت کتاب را بستم اما تصمیم گرفتم تا آن را همراه خود ببرم.
غوطهور در میان کلمات
ترافیک سنگینی راه را بسته بود، اما در صندلی عقب تاکسی، من در دنیای دیگری غوطهور بودم. معمولاً از شلوغی و دود دچار سردرد میشدم اما این اولین باری بود که تا راننده شکایتی نکرد، متوجه فضای ملالآور اطراف نشدم. وقتی به مقصد رسیدم، دوستم را دیدم که کتابی با جلد سخت و قطور را در دست گرفته و به سمت من میآید. نگاهی به کتاب نوجوانانه خودم انداخته و در فکرم شروع به سرزنش انتخابم کردم.
بعد از احوال پرسیهای معمول به کتاب قطور اشاره کرده و پرسیدم: عجب کتابخوان قهاری! درباره چه میخوانی؟ دوستم پوزخندی زده و پاسخ داد: توقع نداری که تمام این کتاب را خوانده باشم؟! حقیقتاً نمیدانم چه میگوید! کتابی است که آدم حسابیها میخوانند، برای همین آن را با خودم حمل میکنم.
به کار بیهودهای که انجام میداد، خندیدم و به فکر فرو رفتم.
چرا باید تظاهر به کاری کنیم که اعتقادی به انجام آن نداریم؟! همان موقع بود که به انتخابم افتخار کردم.
حداقل من کتابی همراهم داشتم که با شوق، نیمی از آن را خوانده و به خاطر سپرده بودم. ادامه روز درگیر مشغلههایم بودم و نتوانستم به سراغ کتاب محبوبم بروم. شب اما عالم خواب مرا از خود میراند و هیجان ماجراهای بیشمار کتاب در مقابل چشمانم میرقصید.
کتاب را در دست گرفتم. ادامه آن را به سرعت خوانده و تا ساعتی بعد کتاب را به اتمام رساندم. به خود آمده و دیدم یک روز از عمرم سپری شده، در حالی که کتابی سیصد صفحهای را بیهیچ زحمتی تا انتها خواندهام. فردای آن روز فیلم کتاب محبوبم را مشتاقانه به تماشا نشستم.
اما وقتی تیتراژ پایانی آن پخش میشد نتیجه گرفتم، سینما بسیار محدودتر از ذهن و قلم نویسنده عمل میکند. حال افسوس میخورم که چرا خود را به جهان تصویر محدود کرده بودم در حالی که سرزمین وسیعتری در فرای قلم نویسنده انتظارم را میکشید.
گام برداشتن در دنیای کتابها
داستان بالا مقدمهای بر این مطلب بود که چگونه در جهان کتابها بدون خستگی و توقف گام برداریم. نخستین گام، درک این مطلب است که کتاب از شما شخص بهتری میسازد. هر کتابی با هر موضوعی، هرچند کوچک، مطلبی دارد که شما نمیدانید. کتابها به شما یادآوری میکنند که مغرور نباشید و پیوسته خود را در جهان جدیدی با تجربیات تازه رها کنید.
پس شجاعت آن را داشته باشید که با صفحات یک کتاب رو به رو شوید.
مطمئن باشید که بعد از سپری شدن زمانی کوتاه، انسانی از شما ساخته میشود که در عین فروتنی، هوشمندانه و سنجیده سخن گفته و رفتار میکند. زیرا دنیاهایی را تجربه کرده که دیگران از درک آنها محروم بودهاند.
گام بعدی انتخاب کتاب مناسب برای شروع است. کتابهای داستانی و یا رمانها انتخاب بهتری برای شروع به کتاب خوانی هستند. کتابهایی که نثری سادهتر و ترکیباتی قابل فهمتر دارند، شما را خسته نمیکنند.
عادت به کتابخوانی
بعد از عادت به کتابخوانی مطمئن باشید که به راحتی کتابهایی با نثر سختتر و موضوعی پیچیدهتر و یا تخصصیتر را درک خواهید کرد. سعی کنید در میان رمانها هم ژانری را انتخاب کنید که با علاقه شما همخوانی دارد. اگر هنوز ژانر مورد علاقه خود را انتخاب نکردهاید در بازه زمانی یک روز با خواندن خلاصه داستان هر کتاب میتوانید آن را پیدا کنید.
راه دیگر مراجعه به خودتان است! آیا از شنیدن داستان یک ماجراجویی هیجانانگیز لذت میبرید و یا یک عاشقانه شیرین شما را راضی میکند؟
توجه داشته باشید که در ابتدا کتابی با توصیفات بسیار شما را دلزده مینماید. داستان پرماجرایی را انتخاب کنید که در هر صفحه خود، شما را غافلگیر کند. این ویژگی سبب میشود تا بدون توجه به تعداد صفحات کتاب، خیلی زود آن را به اتمام رسانده و از این بابت به خود افتخار کنید!
به تعداد صفحات توجه نکنید
گام سوم توجه نکردن به تعداد صفحات کتاب است. در کتاب خواندن مضمون بر مقدار ارجحیت دارد. گاهی کتابی با پنجاه صفحه چنان سنگین و خسته کننده است که چندین روز خود را به خواندن آن اختصاص میدهید. درحالی که کتابی که بیش از سیصد صفحه دارد را در یک روز به پایان میرسانید. پس خود را گرفتار اعداد و ارقام نکنید. کسی چرتکه به دست منتظر تمام شدن کتاب شما ننشسته است.
گام چهارم آن است که باید بدانید بهانهای برای کتاب نخواندن ندارید! تعداد زیادی از کسانی که کتاب نمیخوانند، خود را پر مشغلهترین اشخاص کره زمین میدانند! اما همان انسانها در زندگی خود زمان هدر رفته بسیاری دارند. یکی از فرصتهای عالی برای کتاب خواندن که باعث آرامش ذهن نیز میشود، پیش از خواب است. شب، ساعات سفر روح به جهانی دیگر است که باید آن را غنیمت شمرد. کتاب خواندن پیش از خواب باعث میشود تا در دستان آسایش شب به جهانی دیگر وارد شوید و ذهن خود را از روزمرگیها و مشکلات دردآور رهایی بخشید.
کتاب چون مسکنی قوی شما را از دغدغههای تلخ دور کرده و اجازه تجربه دنیایی را میدهد که شما در آن آزادید تا زندگی را به شکل دیگری تجربه کنید.
کتابخوانی برای همه
گام بعدی عدم توجه به گروه سنی کتاب است! گاهی ما کارهای مثبت و سازندهای را به خاطر محدودیتهای خود ساختهمان انجام نمیدهیم! اشتباهی که باعث میشود تا به شخص دیگری تبدیل شده و در نقاب تظاهرها به سختی زندگی کنیم.
دنیای کتابها اما آنقدر آرام است که میتوانید بیهیچ خجالتی هر داستانی را که دوست دارید انتخاب کنید و در هر فضایی که آرام هستید غوطهور شوید. این تمرین کمک میکند تا شخصیت اجتماعی شما نیز به ندریج صورتی صادقانه پیدا کند و اعتماد به نفس شما افزایش یابد.
کتابهایی که فیلم شدند
گام ششم آن است که به فیلم راضی نشوید! افراد زیادی هستند که میگویند تا زمانی که فیلم هست و میتوان در عرض دو ساعت، داستانی را دید و فهمید چرا باید زمان زیادی را به کتاب خواندن اختصاص داد؟! این اشخاص کافی است تا یکبار پیش از دیدن فیلمی که بر مبنای کتابی ساخته شده، داستان را به قلم نویسنده بخوانند. آن زمان است که متوجه خواهند شد، دنیای خیال نویسنده به مراتب از محدودیتهای فیلم فراتر رفته و جذابتر است.
چنین مطلبی درباره کتابهای معروفی که به فیلم و سریال تبدیل شدهاند، صادق است: ارباب حلقهها، سری بازی تاج و تخت، سری گرگ و میش، سری هری پاتر و… از جمله این کتابها هستند.
گام بعدی تعیین زمان برای خواندن یک کتاب است. برای کسانی که در خواندن بازیگوشاند، انتخاب ضرب العجل و مدتی معین برای اتمام یک داستان موثر است.
تشکیل جلسات کتابخوانی با دوستان و بحث بر سر محتوا و سیر داستان یا نوشتن خلاصهای از آن چه کتاب به ما آموخته است هم روشهای مناسبی برای عادت به خواندن کتاب هستند.
کمیک بخوانید
نکته آخر آشنایی با انواع کتابها و نوشتهها است. انتخاب کمیک، مانگا و مانهوا به عنوان نقطهای برای شروع کتابخوانی هوشمندانه است. کتابهایی که با تصویرگری فوقالعاده خود، همانند کتابهایی که در کودکی دوستان خوبی برای ما میساختند، وارد دنیای ما میشوند.
کتابهای مصور که در سبکها و فرهنگهای متفاوتی تدوین شده و عرضه میشوند. کتابهایی که با داستانهای بدیع و جلوه بصری زیبای خود، هر خوانندهای را جذب میکنند و توان آن را دارند که ما را با جهان کتابها آشتی دهند.
سخن پایانی
امیدوارم با خواندن این راهکارها انگیزه بیشتری برای رفتن به سمت کتابخانه خود و نجات دادن کتابهای آن از خاک خوردن داشته باشید. اگر در روزمرگیهایتان غرق شدهاید، بدانید که کتابها هرچند کوتاه میتوانند شما را از کسالت برهانند. و یا اگر مشغلههایتان شما را به شخصی عبوس با ذهنی شلوغ تبدیل کرده است، بدانید که یک کتاب میتواند ذهنی آزاد را همراه با یک لبخند به شما هدیه کند.
یادتان باشد که تمام کتابها، کتاب درسی نیستند و شما را در وضعیت ترسناکی قرار نمیدهند. پس شجاعت خود را نشان داده و کتاب جدیدی را ورق بزنید. کسی چه میداند شاید بهترین یار خود را یافته و از تنهایی نجات پیدا کردید.
فاطمه شهاب الدین