ایلیا در دنیای کمیکا
بیماری تمام شهر را فراگرفته و هیچ درمانی برای آن وجود ندارد. هر کدام از مردم شهر هر لحظه ممکن است به هیولایی غیر قابل کنترل تبدیل شوند و اینها فقط یک قدم از یک نقشه بزرگ است. ایلیا و دوستانش بی خبر از این نقشه شوم و برای پیدا کردن دارویی نایاب قدم به یک آزمایشگاه میگذارند. جایی که او باید بین زنده ماندن و نجات مردم یکی را انتخاب کند.
فداکاری ایلیا برای نجات جان مردم از او قهرمانی میسازد که به او قدرتی ماورائی برای مقابله با ارتش سایه داده شده. نیروهای پلیدی که به فرماندهی قائن برای نابودی بشر میجنگند و از ابتدای تاریخ تلاش کردهاند جهان را در تاریکی فرو ببرند. حالا وظیفه ایلیا ست که در برابر آنها بایستد. اما ایلیا در این مسیر تنها نیست. او باید با دوستانش گروهی از مبارزان تشکیل دهد و در این راه پیر دانایی که از هزاران سال پیش راهنمای مبارزان بوده به آن ها کمک خواهد کرد.
داستان شخصیتها
خضر
مبارزه با ارتش سایه بسیار خطرناک و پیچیده است و هیچ مبارزی بدون داشتن یک راهنمای خردمند و صبور نمی تواند این مسیر سخت را تحمل کند. خضر همان راهنمای خردمند و مرموز است که ایلیا را با خاندان نور و قدرت ویژهاش آشنا کرد. هیچکس به اندازۀ خضر پلیدی خاندان سایه را نمی شناسد و هیچکس به اندازۀ او عظمت خاندان نور را درک نکرده است
ریحانه
خواهر بزرگ امیرعلی که بسیار باهوش و محکم و بااعتمادبهنفس است. اد یک قدرت بسیار خاص و ویژه دارد که از مادرشان به او منتقل شده و از آن برای نجات جان آدمها استفاده میکند. ریحانه همیشه حامی و پشتیبان برادرش است و در کنار او به مبارزه با پلیدی بلند میشود
ایلیا
امیرعلی یک پسر کنجکاو، شجاع و باانگیزه است که یک روز تصمیم گرفت، حتی به قیمت جان خودش هم که شده، مردم شهرش را از یک خطر خیلی بزرگ نجات دهد. از آن روز او به عنوان یک مبارز از طرف خاندان نور مامور شد تا با سرچشمۀ این خطرات یعنی خاندان سایه مبارزه کند. او حالا ایلیاست، به یک ابرقهرمان تبدیل شده و قدرتهای ویژهای به دست آورده. حالا مردم یک شهر به او امید دارند
آرش
دوست و یکی از اعضای تیم ایلیا. آرش بسیار خلاق و مهربان است. عاشق کارهای مکانیکی و مخترع ابزار عجیب و پیچیده برای مبارزات ایلیاست. وقتهایی که تیم شکست میخورد یا از ادامۀ عملیات ناامید میشود این آرش است که با روحیۀ بالا و شوخطبعی خاص خودش انگیزۀ تیم را برای ادامۀ کار حفظ میکند
کامران
دوست و یکی از اعضای تیم ایلیا. در حقیقت مغز متفکر تیم ایلیا! علاقهمند کتاب، به تحلیل اطلاعات و خورۀ هر چیزی که به کامپیوتر مربوط میشود. معمولاً کشیدن نقشۀ عملیاتها به عهدۀ کامران است. او با هوش بالای خودش بارها ایلیا را از مخمصههای عجیب نجات داده است
مرتضی
دوست و یکی از اعضای تیم ایلیا. پُرزور و بیکله. آماده برای هرجور عملیات پشتیبانی و کمک حضوری به ایلیا در مواقع حساس عملیات. مرتضی دوست دارد همه بدانند که او خیلی شجاع است، که نیست. برای همین خیلی قهرمانبازی را دوست دارد
قائن
موجود پلیدی که قبل از انسانها متولد شد و به خاطر عهدی که با ابدون بست رئیس محفلی مخوف شد که میخواهند جهان را تصرف کرده و نظم جدیدی بر زمین حاکم کنند. قائن، نه به خاطر قدرتهای ماورائی بلکه به واسطۀ پیروانش که در سراسر جهان پخش شدهاند و مسئولیتهای کلیدی دارند، خطرناک و بسیار قدرتمند است
داستان شخصیتها
خضر
مبارزه با ارتش سایه بسیار خطرناک و پیچیده است و هیچ مبارزی بدون داشتن یک راهنمای خردمند و صبور نمی تواند این مسیر سخت را تحمل کند. خضر همان راهنمای خردمند و مرموز است که ایلیا را با خاندان نور و قدرت ویژهاش آشنا کرد. هیچکس به اندازۀ خضر پلیدی خاندان سایه را نمی شناسد و هیچکس به اندازۀ او عظمت خاندان نور را درک نکرده است.
ریحانه
خواهر بزرگ امیرعلی که بسیار باهوش و محکم و بااعتمادبهنفس است. اد یک قدرت بسیار خاص و ویژه دارد که از مادرشان به او منتقل شده و از آن برای نجات جان آدمها استفاده میکند. ریحانه همیشه حامی و پشتیبان برادرش است و در کنار او به مبارزه با پلیدی بلند میشود.
ایلیا
امیرعلی یک پسر کنجکاو، شجاع و باانگیزه است که یک روز تصمیم گرفت، حتی به قیمت جان خودش هم که شده، مردم شهرش را از یک خطر خیلی بزرگ نجات دهد. از آن روز او به عنوان یک مبارز از طرف خاندان نور مامور شد تا با سرچشمۀ این خطرات یعنی خاندان سایه مبارزه کند. او حالا ایلیاست، به یک ابرقهرمان تبدیل شده و قدرتهای ویژهای به دست آورده. حالا مردم یک شهر به او امید دارند
آرش
دوست و یکی از اعضای تیم ایلیا. آرش بسیار خلاق و مهربان است. عاشق کارهای مکانیکی و مخترع ابزار عجیب و پیچیده برای مبارزات ایلیاست. وقتهایی که تیم شکست میخورد یا از ادامۀ عملیات ناامید میشود این آرش است که با روحیۀ بالا و شوخطبعی خاص خودش انگیزۀ تیم را برای ادامۀ کار حفظ میکند
کامران
دوست و یکی از اعضای تیم ایلیا. در حقیقت مغز متفکر تیم ایلیا! علاقهمند کتاب، به تحلیل اطلاعات و خورۀ هر چیزی که به کامپیوتر مربوط میشود. معمولاً کشیدن نقشۀ عملیاتها به عهدۀ کامران است. او با هوش بالای خودش بارها ایلیا را از مخمصههای عجیب نجات داده است
مرتضی
دوست و یکی از اعضای تیم ایلیا. پُرزور و بیکله. آماده برای هرجور عملیات پشتیبانی و کمک حضوری به ایلیا در مواقع حساس عملیات. مرتضی دوست دارد همه بدانند که او خیلی شجاع است، که نیست. برای همین خیلی قهرمانبازی را دوست دارد
قائن
موجود پلیدی که قبل از انسانها متولد شد و به خاطر عهدی که با ابدون بست رئیس محفلی مخوف شد که میخواهند جهان را تصرف کرده و نظم جدیدی بر زمین حاکم کنند. قائن، نه به خاطر قدرتهای ماورائی بلکه به واسطۀ پیروانش که در سراسر جهان پخش شدهاند و مسئولیتهای کلیدی دارند، خطرناک و بسیار قدرتمند است
ایلیا فقط یک شخصیت داستانی نیست...
داستان ایلیا رو اینطوری دنبال کن:
برای قهرمان شدن حتما لازم نیست قدرت خارقالعادهای داشته باشی. این انتخابهای درست هستند که از تو یک قهرمان میسازند. امیرعلی هرگز تصور نمیکرد، درست زمانی که به دنبال تهیهی داروهای مادرش رفته، مجبور به انتخاب بین نجات مردم شهر و نجات جان خودش باشد. او با این انتخاب قدم به دنیای جدیدی گذاشته است، دنیای نبرد همیشگی نور و تاریکی. دنیایی که در آن قهرمانی جدید متولد خواهد شد. ایلیا...
وقتی مرتضی وسط ناهارخوری مدرسه عصبانی شد و فریاد زد: “همه گوش کنید! این امیر علی عجیب غریب شده. غیب میشه! زورش زیاد شده!” ؛ امیرعلی و آرش و کامران اصلا فکر نمیکردند راز مهمشان به خاطر یک شوخی بچهگانه به همین راحتی فاش شود. رازی که بر ملا شدن آن میتواند جان امیرعلی و دوستانش را به خطر بیاندازد.
طوفان سرخ به پا خواسته و قاین یاران جدیدش را فرا میخواند تا به آنها قدرت تاریکی ببخشد. این بار خاندان سایه نزدیکتر از همیشه در کمین ایلیا نشسته است. ایلیا قرار است در برابر نوجوانی همسنوسال خودش اما با قدرتی تاریک و شکستناپذیر مواجه شود.
آیا ایلیا میتواند در برابر این قدرت ناشناخته و تاریک بایستد؟ آیا قهرمان شهر آمادگی لازم را به دست آورده است؟
از یک طرف آتش راه پیش را بسته و از طرف دیگر ربات های غولپیکر و مسلح راه فرار را سد کردهاند. دشمن همیشه همانجا که انتظار نداری کمین کرده، به تو نزدیک میشود و تو را از پا در میآورد.
این بار قهرمان شهر با دشمنی روبهرو خواهد شد که او را میشناسد و میداند چطور ایلیا را از پا در بیاورد. اما این تمام ماجرا نیست. زخم کهنهای سرباز کرده است...
برای قهرمان شدن حتما لازم نیست قدرت خارقالعادهای داشته باشی. این انتخابهای درست هستند که از تو یک قهرمان میسازند. امیرعلی هرگز تصور نمیکرد، درست زمانی که به دنبال تهیهی داروهای مادرش رفته، مجبور به انتخاب بین نجات مردم شهر و نجات جان خودش باشد. او با این انتخاب قدم به دنیای جدیدی گذاشته است، دنیای نبرد همیشگی نور و تاریکی. دنیایی که در آن قهرمانی جدید متولد خواهد شد. ایلیا...
وقتی مرتضی وسط ناهارخوری مدرسه عصبانی شد و فریاد زد: “همه گوش کنید! این امیر علی عجیب غریب شده. غیب میشه! زورش زیاد شده!” ؛ امیرعلی و آرش و کامران اصلا فکر نمیکردند راز مهمشان به خاطر یک شوخی بچهگانه به همین راحتی فاش شود. رازی که بر ملا شدن آن میتواند جان امیرعلی و دوستانش را به خطر بیاندازد.
طوفان سرخ به پا خواسته و قاین یاران جدیدش را فرا میخواند تا به آنها قدرت تاریکی ببخشد. این بار خاندان سایه نزدیکتر از همیشه در کمین ایلیا نشسته است. ایلیا قرار است در برابر نوجوانی همسنوسال خودش اما با قدرتی تاریک و شکستناپذیر مواجه شود.
آیا ایلیا میتواند در برابر این قدرت ناشناخته و تاریک بایستد؟ آیا قهرمان شهر آمادگی لازم را به دست آورده است؟
از یک طرف آتش راه پیش را بسته و از طرف دیگر ربات های غولپیکر و مسلح راه فرار را سد کردهاند. دشمن همیشه همانجا که انتظار نداری کمین کرده، به تو نزدیک میشود و تو را از پا در میآورد.
این بار قهرمان شهر با دشمنی روبهرو خواهد شد که او را میشناسد و میداند چطور ایلیا را از پا در بیاورد. اما این تمام ماجرا نیست. زخم کهنهای سرباز کرده است...